مردمانی که ماموردفن من هستید به وصیتنامه من
گوش فرا دهید:
مرا در تابوت سیاهی بگذارید که هرکس دیدبداند
چه سیاهی در زندگی
کشیده ام
دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تابدانند که
ارزوها داشتم و بدان
نرسیدم
چشمانم را باز بگذارید که هر کس مرا دید بداند
چشم به راه او بوده ام
بعد تکه یخی روی سنگ مزارم قراردهید که با
اولین طلوع خورشید
به جای مادرم
گریه کند و سنگ مزارم راشست وشو دهد
وقت بردن من غوغا به پا کنید تا باد بوی مرا
ببرد سوی معشوق دلم
چنان از زندگی دلتنگ و دلگیرم
که روز مرگ خود را جشن میگیرم